اولین دوره آموزشی انتقال تجارب تبلیغی

متن کامل بیانات حجت الاسلام والمسلمین حسینی قمی(1)

تاریخ انتشار:
ضرورت اين جلسات بسيار حائز اهميت است كه بايد به آن توجه بكنم همانطور كه مي‌دانيد من گاهي تعبير كردم كه اينگونه جلسات براي ماها از نان شب واجب‌تر است متأسفانه آن اهتمامي كه در مسأله تبليغ و سخنراني و فن سخنوري در حوزه علمیه بايد داده بشود، داده نمي‌شود.
حسینی قمی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

الحمد لله الذي لا بداية له و دائم الذي لا نَفَادَ له و الاول الذي لا اوّل لاوليته و الآخر الذي لا مؤخر لِآخريّته الباقي بعد فناء الخلق قدر الليالي و الايام و قَسَّمَ في ما بَينهِم الاقسام و تبارك الله الملك علّام و الصلاة و السلام علي سيدنا و نبينا العبد الموئد اباالقاسم محمد صلي الله عليه و علي اهل بيته عليهم السلام.

براي من سعادت و افتخاري است در جمع شما عزيزان و سروران خودم حضور پيدا كنم اگر چه خودم را لايق عنوان خطيب نمي‌دانم ولي بعضي از تجارب را خدمت عزيزان و اساتيد خودم تقديم مي‌كنم. اميدوارم جلسة مفيدي باشد.

بحث‌ام را با يك مقدمه و در مرحله دوم به دو ركن اساسي در سخنراني و مرحله سوم يك سري يادآوري‌ها و تذكرات.

مقدمه

ضرورت اين جلسات بسيار حائز اهميت است كه بايد به آن توجه بكنم همانطور كه مي‌دانيد من گاهي تعبير كردم كه اينگونه جلسات براي ماها از نان شب واجب‌تر است متأسفانه آن اهتمامي كه در مسأله تبليغ و سخنراني و فن سخنوري در حوزه علمیه بايد داده بشود، داده نمي‌شود.

شايد بتوان عرض كرد نه از سوي كساني كه انتظار است دنبال اين برنامه‌ها باشند و نه از سوي خود عزيزان فضلا و طلاب حوزه علميه قم. يك مثال بزنم براي ضرورت اين جلسات شما الآن مقايسه بكنيد چقدر علماي بزرگواري كه در قم حضور دارند، مراجع تقليد، عالمان فراوان، مجتهدان، عزيزان من! شما مقايسه بكنيد بين علمايي كه قدرت بيان دارند و آنهايي كه ندارند چقدر كاربردشان متفاوت است. البته بعضي‌ها قلم دارند و بيان و بعضي‌ها فقط قلم دارند و بعضي‌ها فقط بيان دارند. هر چند آنهايي كه هر دو را دارند خيلي بهتر است. به طور مثال شما در اين حوزه علميه مقايسه بكنيد در سطح مراجع و علماي رده اول اين راكه آنهايي كه اهل قلم هستند و آنهايي كه نيستند چقدر كارايهايشان متفاوت است صدها و هزاران سخن، سخنراني، آثار علمي خوب. خوب! ما تبليغ دين را چگونه مي‌خواهيم انجام بدهيم؟ خوب! آيا غير از اين است كه يا بايد با قلم‌مان باشد يا با سخنمان. اگر من بلد نباشم حرف بزنم اگر بلد نباشم بنويسم چه جوري مي‌توانم دين را تبليغ بكنم؟

شما ببينيد شخصيت‌هايي مثل آيت‌الله جوادي آملي، آيت‌الله مكارم، آيت‌الله سبحاني (زيد عزهم) اينها هم اهل قلم هستند و هم اهل بيان. اينان چقدر توانسته‌اند در تبليغ دين تلاش كنند و به اسلام خدمت كنند و شخصيت‌هاي ديگر كه نامشان را نمي‌برم بيان ندارند، قلم ندارند آنها چقدر توانسته‌اند خدمت بكنند. من گاهاً به دوستان مثال زده‌ام كه امام راحل ما رضوان الله تعالي عليه اگر قدرت بيان و سخن گفتن نداشت آن بيان رسا را نداشت، آيا واقعاً در انقلاب موفق مي‌شدند؟ سؤال كنم آيا سخنارني امام در بهشت زهرا(س) آن سخنراني كوبنده اگر آن سخنراني نبود آيا توفيقاتي كه بدست آورده‌اند اين توفيقات را بدست مي‌آوردند شما اهل سخنراني هستيد نمره امام در سخنراني بهشت زهرا(س) چند است؟ چه نمره‌اي مي‌دهيد؟ سخنراني كوبنده‌اي كه بعد از 36 سال انسان وقتي مي‌شنود واقعاً‌ مو بر بدنش سيخ مي‌شود ـ من تو دهن اين دولت مي‌زنم ـ در اوج قدرت رژيم اگر اين قلم، بيان و سخنراني‌ها نبود مي‌توانستند انقلاب را پيش ببرند. امروز مقام معظم رهبري اين سخنراني‌ها را نداشتند مي‌توانستند انقلاب را ادامه بدهند؟ من يادم هست بسياري از مراجعي كه دستشان را مي‌بوسيم اما قدرت بيان نداشتند گاهي مردم ديدار باهاشان داشتند نمي‌توانستند چند دقيقه براي مردم سخنراني بكنند يك نفر از طرف آقا سخنراني مي‌كرد. اين آقاي سخنران نماينده از طرف آقا مي‌شدند و مي‌گفتند كه آقا فرموده‌اند از مردم تشكر كنيد آقا فرموده‌اند مردم را به تقوا دعوت كنيد به مردم خدمت كنيد (در جمع مسؤلان) آقا فرموده‌اند كجا تا اينكه خودشان سخنراني بكنند.

به هر ترتيب به نظر بنده با كمال تواضع عرض مي‌كنم كه در حوزه علميه ما به ضرورت تبليغ و راه تبليغ كه بيان و قلم است و همچنين اين جلسه ما كه به عنوان تجارب تبليغي است اهميت داده نمي‌شود البته كارهاي خوبي دفتر تبليغات در حال انجام دادن است كه اين‌ها كم است و خيلي بيش از اينها و گسترده‌تر از اين‌ها بايد باشد اميد است اين كارها در آينده گسترش پيدا بكند و اين امر نياز دارد كه استقبال بشود.

آب كم جوي تشنگي آور به دست                تا بجوشد آب از بالا و پست[1]

براي سخنراني به نظر بنده دو ركن اساس مي‌توان بيان كرد.

اولاً: سخنراني هنر است، هنري كه به نظر من ذاتي و خدادادي است مثل شعر گفتن. آيا اگر كسي شاعر نباشد مي تواند برود به جلسات انجمن شعر و ادب و شاعر بشود؟ جواب: نه.

سخنراني يك هنر خدادادي است اگر كساني اين هنر ذاتي را داشته باشند حتماً قابل پرورش خستند همانطور كه كساني كه ذوق شعري دارند در جلسات انجمن‌هاي شعر و ادب شركت مي‌كنند و اين هنر الهي را پرورش مي‌دهند اگر اين هنر را نداشته باشيم به نظرم تلاشش خيلي به نتيجه نمي‌رسد اگر داشته باشيم در سخنراني دو چيز لازم است:

1. خوب سخن گفتن؛

2. سخنِ خوب گفتن.

خوب حرف زدن يعني صنعت يك كسي بلد باشد سخنور باشد راه‌هاي جذب مخاطب را بداند و دوم حرف خوب بزند يعني منابعش خوب باشد در بخش اول دو كار براي همة ما لازم است:

1. شركت در همين جلسات به نظرم اين جلسات از مطالعه كتاب‌هاي موجود در اين زمنيه مؤثرتر است. كتاب هم خوب است مرحوم آقاي فلسفي در همين مسجد اعظم شايد 20 سال پيش ايشان از طرف دفتر تبليغات فن سخنوري مي گفتند كه بعداً با همين عنوان چاپ شد و نوارهايش هم موجود است.

2. تمرين: مثال بزنم خوب مثال خيلي در انتقال مطالب كمك مي‌كند (سعي كنيد در سخنراني‌ها از مثال‌هاي خوب استفاده نمايد). مثال مطلب را خيلي زود مي‌رساند.

به عنوان نمونه بخواهم عرض بكنم كه استاد ضرب المثل چه كسي است؟ بلي. آيت‌الله حائري شيرازي است كه كتاب دارند به نام تمثيلات.

مثال بزنم اگر كسي مي‌خواهد رانندگي ياد بگيرد بايد سه كار انجام دهد:

1. امتحان آيين نامه؛

2. امتحان شهري؛

3. خود رانندگي.

كسي كه مي‌خواهد راننده بشود بايد امتحان آيين نامه بدهد و امتحان شهر هم بدند و در شهر هم رانندگي بكند اين جلسات مثل جلسات آيين نامه است. اين‌ها آيين نامه است يك فرمول است و مهمتر از اين‌ها امتحان شهر است بنده تقاضا دارم اين جلسات را اگر ادامه دارد حتماً شركت نماييد اگر نه (قديم‌ها رسم بود الآن نمي‌دانم 5 الي 10 نفر مي‌شدند ـ اصلاً‌سخنراني از آنجا شروع مي‌شد ـ در مدرسه‌ها در حجره‌ها يك نفر سخنراني مي‌كرد دوستانش گوش مي‌كردند و انتقاد مي‌كردند خيلي هم مؤثر بود) اگر اينطور باشد خوب است و يك نفر باشد كه واردتر باشد اين امتحان شهر از امتحان آيين نامه بالاتر است اين را حتماً داشته باشيد و مرحله سوم خود رانندگي است انسان تا وارد اين وادي نشود به هر ترتيب سختي‌ها، مشكلات، گرفتاري‌ها است ولي من به شما عرض مي‌كنم اگر كسي تنها با آيين نامه رانند شد اين جلسات هم كافي است. اگر نه، نه. در حالي كه قطعاً كافي نيست.

ثانياً: خوب حرف زندن يعني صنعت (صنعتش: مطالعه، تمرين، جلسات (جلسات اينطوري و امتحان آيين نامه، شهر و خود رانندگي) است). اينها باعث مي‌شود خوب حرف بزند، اما مطلب دوم حرف خوب بزنيم. ممكن است كسي خيلي خوب حرف بزند و بلاغت خيلي خوب داشته باشد و لد باشد ولي آخر سخنراني مي‌خواهي ببيني كه چي شد؟ نمي‌توان چيزي به دست آورد.

در اين مطلب نيز بايد به 2 مسأله توجه داشت:

اولاً: امروزه كار خيلي آسان شده دوستان حتماً با نرم افزارها آشنا هستيد شما اگر يك نرم افزار جامع الاحاديث در اختيار داشته باشيد ده‌ها هزار منبع در اختيار شما قرار مي‌دهد. جامع التفاسير 180 تفسير، هزاران جلد تفسير در اختيار شماست گذشته از اين منابع ما حتماً به كتاب‌هاي تاريخي و حديثي و تفسيري بايد مراجعه بكنيم.

نمي توان بدون تسلط كافي بر منابع يك سخنراني و منبر خوب تحويل داد.

دوماً: گاهي سؤال مي‌شود كه ما سخنراني‌ها و كتاب‌هايي را كه نوشته‌آند، گوش بكنيم و بخوانيم خوب است يا نه؟ اين‌ها براي آغاز راه مانعي ندارد ولي براي ادامه راه خوب نيست ما بايد خودمان توليدي عمل بكنيم اين‌ها كه اين همه خوب سخنراني مي‌كنند از كجا آورده‌اند از همين منابع حديثي، تفسيري و تاريخي اينها در اختيار ما هم است.

سوماً: من با كمال ادب و تقاضا عرض مي‌كنم نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود اين‌گونه نيست كه فكر كنيم به هيمن آساني است مرحوم فلسفي، مرحوم تربتي چطور شده‌اند فلسفي و تربتي واقعاً نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود اين‌گونه نيست كه آدم فكر بكند براي يك منبر 10 دقيقه يا يك مطالعه يك ربعي انجام بدهد يك منبر مي‌شود رفت.

اسم نمي‌برم شايد دوستان راضي نباشند اسمشان را ببريم همين سخنران‌هايي كه مي‌شناسيد آنها را كه به عنوان سخنران قبول داريد بنده ازشان سؤال كردم گفته‌اند ما سفينة البحار محدث قمي را سه دوره مباحثه كرده‌ايم خوب مشخص است كسي كه سه دور مبحاثه كند و يادداشت برداري بكند در هر موشوعي بخواهد سخنراني بكند دستش باز است از اين شاخه به اين شاخه هر چه كه شما تصور بفرماييد آماده دارد. مي‌فرمودند ما يك دوره كامل كافي كليني را مباحثه كرده‌امي نهج البلاغه. حالا ما چند نفر سفينة البحار،كافي، نهج البلاغه را مباحثه كرده‌ايم.

اينها بسيار مؤثر است بعضي از دوستان مي‌فرمودند براي يك سخنراني يك ساعته غير از مطالعات قبلي بيش از 20 ساعت مطالعه مي‌كنيم واقعاً كار به ايت آساني كه فكر كنيم يك كتاب سخنراني آماده از كسي را برداريم و مطالعه‌اي بكنيم بشود سخنراني كرد.

پس مطلب دوم اين شد كه استفاده از منابع آن هم منابع دست اول براي ما زيبا نيست كه منابغ دست دوم و سوم را ببينيم. مگر اينها از كجا گفته‌اند ما يك بار كافي را ببينيم كه چقدر روايات نابي دارد كه ما از آنها غافل مانده‌ايم يك دوره تفسير مطالعه كنيم ببينيم چقدر لطائف فراوان در تفاسير است كه جداً از آنها غافل بوديم يك جلد تفسير الميزان را نه يك جلد 100 ، 50 صفحه را با دقت مطالعه و مباحثه بكنيم چقدر لطائف دارد سراغ منابع دست دوم و سوم به هيچ وجه نرويم البته فقط تفسير و حديث نيست بلكه تاريخ هم هست من تعجب مي‌كنم بعضاً ماها براي سخنراني‌هايمان براي ذكر داستان‌هايي از ائمه (ع) مي‌رويم سراغ اين داستان‌هاي تكراري آنقدر مطالب زيبا است كه اگر ما استفاده بكنيم از آنها مخصوصاً در داستان‌ها  مخصوصاً كه يكي از راه‌هاي جذاب نمودن سخنراني همين داستان‌ها است كه خيلي كمك مي‌كند البته اين داستان‌ها بايد خوب و از علما باشد و اين‌ها آسان نيست.

فراوان از عزيزان سؤال مي‌كنند آقا چه كتابي بخوانيم (به عنوان مثال مي‌گويم آقا شما خيلي داستان‌ها قشنگي مي‌گويد مصدرشان كجاست) باور بفرماييد بنده براي يك داستان 30 ، 40 كتاب خوب آن هم از علما در كتابخانه‌ام دارم.

بنده معتقد نيستم غيز از علما مردم مي‌توانند اسوه و الگو داشته باشند اسوه و الگوي مردم علماي رباني هستند. غير از عالم مي تواند به مقامات برسد ما منكرش نيستيم ولي نمي‌توانند الگوي مردم باشند پيدا كردن داستان‌هاي خوب كار و زحمت و مطالعه دقيق از اول تا آخر، كتاب، خاطرات علما در 200 ، 300 صفحه كتاب يكي دو داستان خوب مي‌تواند باشد؛ ولي اگر داستان نو، جذاب، آموزدنده و... باشد آنقدر زيبا است كه به درد دهها سخنراني انسان مي‌خورد.

اينكه بنده بگويم از فلان كتاب فلان آقا واقعاً اينگونه نيست بايد چندين چند كتاب را نگاه كرد.

جمع بندي

1. خوب سخن گفتن(صنعت) 2. حرف خوب زدن (منابعش)

بخش سوم:

يادآوريها شايد نتوانم يك نظام معيني بدهم مواردي را يادداشت كردم كه به اقتضاي زمان عرض مي‌كنم 14 مورد را يادداشت كرده‌ام كه در اين زمان به بيان 14 مورد نمي‌رسم.

1. سبك سخنراني

به نظرم و مهمترين مطلب راجب سخنراني كه واقعاً كليدي مي‌باشد اين مطلب است ما بايد سبك مورد علاقة خودمان را مورد توجه قرار دهيم. سبك مورد علاقه خودمات را پي‌گيري بكنيم مثال: سبك‌هاي مختلفي الان موجود است بعضي‌ها تاريخي است يعني سخنراني‌هايشان تاريخي است؛ بعضي‌ها حديث محور هستند اصلاً تاريخ، داستان، هيچي ندارد. آني كه تاريخ محور است داستان‌ محور است 5 تا حديث بخواند 10 تا داستان مي‌گويد خيلي هنر و كار سختي است اگر 50 دقيقه سخنراني بكند 40 دقيقه قصه‌هاي خوب مي‌گويد 10 دقيقه حديث مي‌خواند اما كسي ديگر نه. برعكس آن حديث محور به اين معناي مثلاً متن محور هستند متن نهج البلاغه بعضي اخلاق محور هستند نوع منبرشان اخلاقي است.

بعضي‌ها عرفاني منبر  و تحليلي بعضي‌ها معجوني از اينها است هم تاريخ ، تفسير، مباحث كلامي، اخلاقي و... بنده با كمال تواضع عرض مي‌كنم ما بايد ببينيم چه سبكي از اين سبك‌ها را مي‌پسنديم شما الان كدام سخنران را بيشتر مي‌پسنديد ذوق شما و سليقه شما با آن سخنران هماهنگ است كه شما سبك آن را دوست داريد طبع و ذوق خودمان را پيدا بكنيم هر سبكي را كه پسنديدم در آغاز راه براي تقويت سخنراني‌هاي خودمان از سخنراني‌هاي آن آقا استفاده بكنيم من فراوان ديده‌ام خصوصاً‌طلاب جوان مي‌خواهند بروند تبليغ 5 نوار از اين آقا 5 نوار از آن يكي  و... در حالي كه اينها چند سبك مختلف دارند اين قطعاً به دردش نمي‌خورد ما تا سبكي را كه طبع و ذوق ما علاقه بهش دارد را پيدا نكنيم و روي آن كار نكنيم به جايي نمي‌رسيم مگر مي‌شود يك آقايي كه سبكش تفسيري است و يك آقايي كه فقط تاريخ است يك آقايي كه تاريخ است نمي‌شود كه ما همة‌ اينها را ادامه بدهيم اگر ما به چيزي عقيده نداشته باشيم نمي‌توانيم آن را براي خودمان انتخاب كنيم مثال بعضي از دوستان ار روي محبتي كه به بنده دارند مي‌گويند فلان جاي مي‌خواهيم برويم سخنراني، يك سخنراني آماده شما براي ما بنويسيد من مي‌گويم نمي‌توانم اين كار را بكنم. مي‌گويد: چرا؟ براي اينكه سليقة شما با بنده مختلف است يك سبكي را بنده مي‌پسندم (اول حديث، بعد آيه و بعد داستان بعد شعر ) ولي شما سبكتان اين نيست ذوق شما اين نيست مثلاً ذوقتان اين است كه از اول تا آخر با آيات پيش برويد احياناً يك شعر يا حديث يا قصه بگوييد خوب من براي شما چي آماده بكنم. شما كه سبك بنده را نمي‌پسندي ذوق شما نيست بنابراين به نظر بنده محوري‌ترين مسأله همين است. دوستان قبل از اينكه راه را بيشتر از اين ادامه بدهيد راهي كه خطا است و خودمان را خسته مي‌كنيم حتماً پيدا بكنيد چون نمي‌شود شما همه سبك‌ها را بپسنديد بلآخره الآن مراجعه بفرماييد ببينيد كدام‌ها را دوست داريد تاريخي، حديثي، عرفاني، اخلاقي و يا معجوني از اين‌ها.

2. پيدا كردن نياز مخاطب

مطلب دوم: بنده به ترتيب اهميت عرض مي كنم پيدا كردن نياز مخاطب ما گاهي خيلي منبرهاي خوبي مي‌رويم ولي مخاطب ما به اين منبرها نيازي ندارد. رفته‌ايم در منطقه‌اي به طور مثال گرفتاري مردم آن منطقه رباخواري است ما داريم راجب شراب‌خواري سخنراني مي‌كنيم خوب اين چه ثمري دارد؟ گرفتاري مردم يك چيز است سخنراني ما موضوع ديگري است.

اگر مخاطب نيازش را به دست آورد، مثال: شما مهمان دعوت مي‌كنيد. شما 5 نوع غذا تهيه مي‌بينيد ولي اين مهمان شما مي‌آيد و مي‌گويد اتفاقاً من يك چيز ديگر دوست دارم زحمت شما از بين رفته اين غذا خوب و مقوي است ولي نياز مهمان شما نيست.

سؤال: چه طور نياز مخاطب را پيدا بكنيم؟

اولاً: از خود مخاطب بپرسيم شب اول اعلام كنيم هر كس هر موضوعي به نظرش لازم است پيشنهاد بدهد من بعضاً جايزه تعيين مي‌كنم و مي‌گويم هر كس بهترين و زيباترين و نيازترين موضوعات را براي ما منتقل كند جايزه مي‌دهم چه اشكالي دارد؟

مثال امروزي تر برنامه سمت خدا كه انصافاً برنامه موفقي است همه قبول دارند موفق هستند رسانه برنامه‌هاي معارفي زيادي دارد شبكه يك، دو، پنج و.. اما شما همين الآن از مردم بپرسيد برنامة راه آشنا چه برنامه‌اي است كسي مي‌تواند بگويد؟ نه. بپرسيد آفتاب شرقي چه برنامه‌اي است؟ كم مي‌دانند شايد 5 يا 10 نفر بگويند اما بپرسيد برنامه سمت خدا؟ خيلي‌ها مي‌دانند به نظر من يكي از مهمترين عوامل توفيق اين برنامه ارتباط تنگاتنگ با مخاطب است و علت ديگر زنده بودن برنامه است اگر ضبطي باشد خيلي مشكل پيدا مي‌كند يعني ارتباطش را با مخاطب از دست مي‌دهد و قطع مي‌شود مطالعه پيام‌هاي مردم نسبت به اين برنامه كه چه مي‌خواهد و مشكلشان چيست؟

بنابراين داريد مي‌رويد در جايي تبليغ و سخنراني همچناني كه بنده خودم الآن همين كار را انجام مي‌دهم حتي در جايي كه سه شب باشد يك تابلو نصب بكنند يك شماره همراه بنويسيد هر كس راجب سخنراني ما سؤال، پيشنهاد، انتقاد دارد به اين شماره پيامك بكند اگر ارتباط با مخاطب بيشتر شود حتماً در سخنراني ما تأثير دارد نياز مردم را بيان كرده‌ايم باز تأكيد مي‌كنم رمز موفقيت يك كار ارتباط خوب و صميمي با مخاطبش است.

3. زياد كردن محفوظات

چگونه اين كار را بكنيم؟ گاهي سؤال مي‌كنند آقا شما چگونه اين شعر را حفظ كرده‌ايد، خطبه، سخنراني، و... . من عرض كردم بنده برگه‌ مي‌آورمو مي‌خوانم از روش يك بار دو، سه بار ولو از رو خواندن يك وقت آدم مي‌تواند با يك بار حفظ بكند چه بهتر يك وقت نمي‌تواند حتي با رو خواندن چه اشكالي دارد ما به خاطر اينكه نمي‌خواهيم يك برگه دست بگيريم هنوز متأسفانه خيلي از ماها سختمان است برگه در دست بگيريم چه مانعي دارد ما يك حديثي را بنويسم يك بار، دو بار از رو بخوانيم بعد از سه بار، حفظ مي‌شويم بنابراين محفوظات را زياد بكنيم يك بار حفظ هزار بار استفاده.

در گذشته طلبه‌ها وقتي مي‌رفتند تبليغ از خطبه‌هاي نهج البلاغه چندين خطبه حفظ بودند، خطبه 3 نهج البلاغه، نامه 45 نهج البلاغه خطبه حضرت زهرا(س) ، حضرت زينب(س)، امام حسين (ع).

نكته اين شد كه محفوظات را زياد بكنم ولي به دليل نبودن محفوظات زياد از نوشتن روي برگه غفلت نكنيم خودمان را محروم نكنيم هنوز هستند كساني كه رويشان نمي‌شود كاغذ دست بگيرند با علماي ما دست مي گيرند مراجع، رهبري حتي بعضي از جملات حساس را ايشان نگاه مي‌كنند و بعد مي‌گويند دقت كنيد چه مانعي دارد.

4. نو گفتن

نو گفتن. از مطالب تكراري در سخنراني‌ها اجتناب كنيم متأسفانه در بعضي از جلسه‌ها توفيق دارم شركت مي‌:نم آقا رفته منبر داستاني را مي‌گويد كه مستمعش به بغل دستي خود داستان را مي‌گويد تازه اختلاف نسخه را هم مي‌گويد از اين آقا، آن يكي... .

نوآوري كردن از داستان‌هاي معروف و مشهور حتي بعضي روايات مگر ما طرائف كم داريم ما كتابهايي دارم با نام طرائف، حديث‌هاي نو، نو حتماً جذابتر و مؤثرتر است. گفت: سخن نو آر كه نو را حلاوتي است دگر.

اين موارد را بنده فهرست‌وار عرضه مي‌كنم ولي بايد هر كدام را زيادتر تأكيد كرد خيلي مؤثر است بنده خودم دو شب پيش در جلسه‌اي توفيق حضور داشتم يك آقايي 40 دقيقه منبر رفت آدم واقعاً‌خسته مي‌شود نيم ساعت را يك داستان مشهور و معروف تكراري كه در تعليمات ديني بچه‌هاي دبستاني هم آمده است خوب اين چي است كه من بيايم در منبر بگويم. خوب! عرض كردم: نابرده رنج گنج ميسر نمي‌شود. پيدا كردن داستان جذاب زحمت دارد

5. روضه خواندن

خيلي از عزيزان راجب روضه خواندن سؤال مي‌كنند؟ نگرانند؟ مي‌گويند كسي اگر صوت داشته باشد مشكل حل است اگر كسي صوت نداشته باشد چه كنيم روضة ما روضة خوبي باشد.

به نظرم اگر سه مطلب را توجه كنيم در روضه مشكل نخواهيم داشت:

1الف. مطالعه مقتل

آنقدر نكارت راست در منابع خوب ما راجب مقتل و روضه است كه ما غافليم كه بايد ديد شما نفس المهموم محدث قمي كه از بهترين مقاتل است. بنده يقين دارم ديشب يك جلسه‌اي بودم يك مداح روضه‌اي خواند بعد از روضه گفتم اين روضه را از كجا خواندي هيچ اساسي ندارد من از فلان مداح معروف شنيده‌ام حالا يك جوان اين كار را بكند هر چند نبايد بكند اما به جاي اينكه اين آقا چي گفت حتي منبري. مقتل منبرها را براي چي. خوب! حالا خوب است يك عده جمع كرده‌اند و چاپ نموده‌اند زحمت كشيده‌اند؛ ولي ما بايد خودمان برويم سراغ منابع دست اول.

ب. زمينه خوب

روضه، زمينه مي‌خواهد مرحوم حاج ميرزا حسن آقاي نوري در قم منبر مي‌رفت ايشان از منبري‌هاي خوب بودند. اصلاً هم صداي خوبي نداشتند ولي باور كنيد روضه‌شان بسيار مؤثر بود از كساني كه صداي خوبي داشتند چرا؟ چون يك متن و زمينة خوب آماده مي‌كردند و سوم شعر مي‌خواندند ما نبايد از شعر فاصله بگيريم به نظرم شعرهاي خوب خيلي مي‌توانند حتي زبان حال‌هايي كه مي‌تواند از اهل بيت (ع) باشد، بسيار مناسب است. مثال: روضه علي اكبر: صدا هم نداشته باشد من يك شعر و يك داستان مي‌گويم بدون صوت ببينيد بعد از اين داستان و شعر نيازي به روضه است يا نه من واقعاً در شعر فارسي شعري را لطيف‌تر اين شعر در زبان حال حضرت سيد الشهداء در هنگام وداع با علي اكبر 3. شعر

شعر از آقاي سازگار است ديوان ايشان با عنوان نخل ميثم را تهيه و از شعرهايش انتخاب كنيد كه بسيار خوب است.

گمان مدار که گفتم برو، دل از تو بریدم 

نقش شمرده زدم همرهت پیاده دویدم

محاسنم به کف دست بود و اشک به چشمم

گهی بخاک فتادم گهی زجای پریدم

دلم به پیش تو، جان در قفات، دیده به قامت

خدای داند و دل شاهد است من چه کشیدم

دو چشم خود بگشا و سؤال کن که بگویم

ز خیمه تا سر نعش تو من چگونه رسیدم

ز اشک دیده لبم تر شد آن زمان که به خیمه

زبان خشک تو را در دهان خویش مکیدم

نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه خولی

زمانه کشت مرا لحظه ای که داغ تو دیدم

هنوز العطشت میزد آتشم که زمیدان

صدای یا ابتای تو را دوباره شنیدم

سزد به غربت من هر جوان و پیر بگرید

که شد بخون جوانم خضاب موی سفیدم

کنار کشتۀ تو با خدا معامله کردم

نجات خلق جهان را به خونبهایت خریدم

بگو به نظم جهان سوز «میثم» این سخن از من

که دست از همه شستم رضای دوست خریدم[2]

آدم وقتي اين شعر را با يك مقدمه و زمينه بخواند صوت لازم ندارد من اين داستان را به عنوان زمينه زياد گفته‌ام شرح حال آيت‌الله العظمي سيد ابوالحسن اصفهاني (ره) را مي‌ديدم مي‌دانيد پسر مرحوم آيت‌الله سيد ابوالحسن اصفهاني را در نجف كشتند آيت الله سيد ابوالحسن اصفهاني امام جماعت بودند در صحن اميرمؤمنان بين نماز مغرب و عشا. سَرِ آقازاده‌اش را بريدند (خوب مرجع تقليد آيت‌الله، پير مرد) خيلي سنگين بود آمدند خانه برايشان خبر دادند نگذاشتند موقع نماز خبردار بشود آمدند خانه مرحوم نائيني خبر دادند از خادم اين مرد سؤال كردند آن شبي كه اين مرد بزرگ اين داغ را ديد چه حال داشت خادم گفتند من ديدم در صحن خانه قدم مي‌زدند و روضه علي اكبر مي‌خواند و اين شعر را مي‌خواند داغي كه حسين از غم اكبر به جگر داشت زان داغ زِ خالقِ اكبر كه خبر داشت شما ببينيد آن شعر و اين داستان و يك جمله هم از مقتل اضافه بكنيد ما نگران اين نباشيم اصلاً‌عرض كردم مرحوم آقاي نوري الان هم هستند سخنراني‌هايي كه اصلاً‌صوت ندارند؛ ولي بسيار هم جالب و جذاب است.

6. طولاني نبودن سخنراني

مطلب ديگر سخنراني‌ها طولاني نباشد، اعتقادم اين است كه مردم واقعاً آمادگي ندارند مگر اينكه حالا چه باشد كه تحمل داشته باشند.

-------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت

[1] . مولوی، مثنوی معنوی، دفتر سوم.

[2] . حاج غلام رضا سازگار.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.