اولین دوره آموزشی انتقال تجارب تبلیغی

متن کامل بیانات حجت الاسلام والمسلمین قرائتی(1)

تاریخ انتشار:
مسأله تبليغ اهميتش همين بس كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد بهترين مردمِ كرة زمين مبلغين هستند.
قرائتی

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ

اللَّهُمَّ وَ أَنْطِقْنِي‏ بِالْهُدَى‏، وَ أَلْهِمْنِي التَّقْوَى‏[1]

مسأله تبليغ اهميتش همين بس كه خداوند در قرآن مي‌فرمايد بهترين مردمِ كرة زمين مبلغين هستند. كدام آيه مي‌گويد؟ «وَ مَنْ أَحْسَنُ قَوْلاً مِمَّنْ دَعا إِلَى اللَّهِ»[2] منتها من مي‌گويم يك عده آل الله و يك عده آد‌ها فقط روي منبر نيست كه دفتر، سازمان تبليغات، اوقاف و هيئت دعوت كنند اگر واقعاً دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ است بايد توي خانه هم اذان بگويي، چون در اذان مي‌گويي «حي علي الصلوة» اين «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» است «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» فقط در محرم و رمضان نيست.

بچه‌هاي كوجه هم «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» است اينكه انسان خانه‌اش يك جايي باشد و كاري با بچه‌هاي محله ندارد فقط منتظر است فلان منطقه دعوتش بكنند برود اين «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» نيست اين براي كاسبي است آدمي كه «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» است اولين حديثي را كه ياد گرفتي را براي خانمت براي بچه‌ات بگو.

بچه‌هاي محله را دعوت كنيد هفته‌اي يك بار پانزده روزي يك بار يا ماهي يك بار؛ بچه‌ها بيايد خانة ما يك چايي بخوريد من 5 دقيقه يك حديث برايتان بخونم توي مسجد محله حضور پيدا خواهد نمود اين «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» واعظ حرفه‌اي دهگي نيست نژادش بايد «دُعُوا إِلَى‏ اللَّهِ» باشد. اين بهترين آدم‌ها است.

مسأله دوم:

سالي يك بار مرحوم آيت‌الله بروجردي نصيحت مي‌كرد من اين را از قول آقاي امامي كاشاني نقل مي‌كنم يك سال نصيحتش اين بود كه تمام ارزش علم مال علمي است كه به مردم بگويي، اگر علمي باشد كه مردم از آن بهره نگيرند آن روايت شامل اين علم نمي‌شود.

مسأله سوم:

شهوات زماني اقتضا مي‌كند كه: حالا كه صدها وسيلة تبليغي از ماهواره‌ها، تبليغات سوء، براي كودكان و خانواده‌ها، اين همه تبليغات است ما اگه خواسته باشيم مشغول درس‌هاي خودمان باشيم و غافل باشيم خيلي خطرناك است قرآن لقبي را براي غافل داده كه به هيچ كس نداده گاهي وقت‌ها گفته «وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لكِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ الْكَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَيْهِ يَلْهَثْ أَوْ تَتْرُكْهُ يَلْهَثْ ذلِكَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»‏[3] «مَثَلُ الَّذينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذينَ كَذَّبُوا بِآياتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمين»[4]

«ثُمَّ قَسَتْ قُلُوبُكُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَهِيَ كَالْحِجارَةِ أَوْ أَشَدُّ قَسْوَةً وَ إِنَّ مِنَ الْحِجارَةِ لَما يَتَفَجَّرُ مِنْهُ الْأَنْهارُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَشَّقَّقُ فَيَخْرُجُ مِنْهُ الْماءُ وَ إِنَّ مِنْها لَما يَهْبِطُ مِنْ خَشْيَةِ اللَّهِ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُون»[5]

ولي خدا يك جا خيلي غضب كرده جايي كه فرموده «...أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون»[6] از گاو بدتر است. كي هست كه از گاو بدتر است مي‌فرمايد: «أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُون».

مواظب باشد هر درس در حوزه مي‌خوانيد و مي‌رويد چهار تا شرط بايد داشته باشد:  1. يا واجب باشد؛ 2. يا مستحب؛ 3. يا مشكل فردي؛ 4. يا مشكل جامعه را حل بكند.

اگر درسي است كه هيچ نتيجه‌اي ندارد چرا اين درس را مي‌خواني.

من به يكي از بزرگان گفتم كه موضوع درستان چيست؟ گفت: خارج مي‌گويم. گفتم: موضوعش چيست؟ گفت: اذان و اقامه هر چه فكر كردم كه ايشان اذان و اقامه را واجب مي‌خواهد بكند! واجب كه نمي‌شود، حرام هم كه نمي‌شود، مستحب است ديگر خارج ندارد. مثل اين است كه انسان بخواهد تحقيق بكند كه ابوعلي سينا انسان بوده، حضرت امام سيد بوده، خوب اين پژوهش است؟

حرفي كه مي‌زنم كليدي است: هر چه كه در حوزه مي‌خوانيد  ما خيلي چيزها است كه نه واجب است نه مستحب است نه نياز فردي و نه نياز جامعه مثلاً ذوالقرنين چه كسي بوده كورش بوده يا اسكندر. بببين ذوالقرنين چه كرد نه كي بود «يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ»[7] نه قائل ما خيلي‌ها هنوز يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ عمل نمي‌كنيم يَسْتَمِعُونَ القائل هستيم، مي‌گوييم فلاني گفته اصلاً درس هم كه مي‌رويم نگاه نمي‌كنيم چه درسي بار دارد (البته بعضي‌از ما)  نگاه مي‌كنيم درس چه كسي است قرآن نمي‌گويد درس كي برو مي‌گويد «فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِينَ‏ يَسْتَمِعُونَ‏ الْقَوْلَ‏- فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ‏»[8] و گرنه مي‌فرمود يستمعون القائل.

چند بار به استان يك عالمي رفتم گفتم در استان شما تفسير نيست هر چه گفتم: گفت: ما بايد طلبه‌ها راعميق بار بياوريم. تا اينكه مقام معظم رهبري رفت آنجا گفت چرا در استان شما درس تفسير نيست؟ بعد كه من رفتم گفتم كه حالا ديگر آقا فرموده گفت كه: يك فكري مي‌كنيم. گفتم:  تو يستمعون القول نيستي بلكه يستمعون القائل هستي.

تجربيات تبليغي

در آستانه سفر تبليغي بود (محرم يا رمضان) جمعي از منبري‌ها خانه آقاي فلسفي جمع شدند، گفتند: شما واعظ قديمي هستي هميشه هم در طول تاريخ نفر اول بودي. يكي عرض كرد: در آستانه سفريم شما  عُمري واعظ درجه يك ايران بودي يك نصيحتي بفرما ايشان سرشان را پايين انداخت يك تأملي كرد، بعد سرش را بالا كرد و گفت: شما منبري‌ها خودتان روي منبر مي‌گويد: امام حسين (ع) را كه كشتند و اهل بيتش را اسير كردند توي دربار يكي از اصحاب امام حسين (ع) فرمود: مَا ظَنُّكَ‏ بِرَسُولِ‏ اللَّهِ[9] اي يزيد چه گمان مي‌بري بر پيغمبر(ص) لَوْ رَآنَا عَلَى هَذِهِ الْحَالِ... يعني اگر الان رسول الله در را باز بكند و بيايد و ببيند زينب كبري اسير است تو كه مي‌گي من مسلمان هستم چه گمان مي‌بري!

آقاي فلسفي خيلي قشنگ گفت: گفت هر وقت مي‌رويد منبر مَا ظَنُّكَ بِامامِ زمان (عج) يعني امام زمان (عج) در مسجد را باز بكند بيايد و ببيند چه چيزي در بالاي منبر مي‌گويي يك جوري حرف بزن كه امام طمان (عج) آمد نشست بگويد احسنت يك چيزي نگو كه... .

يك نصيحت هم مرحوم شهيد مظلوم بهشتي به من كرد عين اين نصيحت را حضرت آيت‌الله مرتضي حائري پسر مؤسس حوزه عليمه قم به من كرد. سالها قبل از انقلاب 40 سال يا شايد هم بيشتر گفت يك جوري در منبر حرف بزن كه واعظ دوم بيايد رويش را بسازد يعني يك جوري اسكلت فلزي درست بكن (مثل قرآن مي‌فرمايد حضرت آدم(ع) يك جوري ساخت كه حضرت ابراهيم كه بعد از چند هزار سال آمد رويش را ساخت: «وَ إِذْ يَرْفَعُ إِبْراهيمُ»[10] ).

يك جوري حرف بزن كه بعدي‌ها رويش را بسازند. بعدي‌ها نيايند بگويند اين حرف‌ها كه تا آلان خوانديم غلط بوده محكم كاري بكنيم.

قرآن راجب سخنوري چند كلمه دارد:

آداب سخن گفتن «وَ لْيَخْشَ الَّذينَ لَوْ تَرَكُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّيَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَيْهِمْ فَلْيَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْيَقُولُوا قَوْلاً سَديداً(سديد يعني محكم كاري، بتن‌آرمه)[11] «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ قُولُوا قَوْلاً سَديدا»[12] «أُولئِكَ الَّذينَ يَعْلَمُ اللَّهُ ما في‏ قُلُوبِهِمْ فَأَعْرِضْ عَنْهُمْ وَ عِظْهُمْ وَ قُلْ لَهُمْ في‏ أَنْفُسِهِمْ قَوْلاً بَليغا»[13] «وَ قَضى‏ رَبُّكَ أَلاَّ تَعْبُدُوا إِلاَّ إِيَّاهُ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً إِمَّا يَبْلُغَنَّ عِنْدَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُما أَوْ كِلاهُما فَلا تَقُلْ لَهُما أُفٍّ وَ لا تَنْهَرْهُما وَ قُلْ لَهُما قَوْلاً كَريما»[14] «فَقُولا لَهُ قَوْلاً لَيِّناً لَعَلَّهُ يَتَذَكَّرُ أَوْ يَخْشى‏»[15] «ادْعُ إِلى‏ سَبيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَ الْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَ جادِلْهُمْ بِالَّتي‏ هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبيلِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدينَ‏»[16] «وَ إِذْ أَخَذْنا ميثاقَ بَني‏ إِسْرائيلَ لا تَعْبُدُونَ إِلاَّ اللَّهَ وَ بِالْوالِدَيْنِ إِحْساناً وَ ذِي الْقُرْبى‏ وَ الْيَتامى‏ وَ الْمَساكينِ وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ أَقيمُوا الصَّلاةَ وَ آتُوا الزَّكاةَ ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ إِلاَّ قَليلاً مِنْكُمْ وَ أَنْتُمْ مُعْرِضُون‏»[17] چون ما بعضي وقت‌ها حرف‌هايي مي‌زنيم بعد كه بزرگ مي‌شويم به حرف‌هاي خودمان در گذشته مي‌خنديم.

ماجراي اين قصه‌اي كه حديثي كه همه ما با كم و زيادش توي منبرها مي‌گوييم كه حضرت آخرهاي روزهاي عمرش فرمود: من چند روز ديگر از دنيا مي‌روم هر كس طلبي دارد از من بگيرد يك نفر گفت يا رسول الله يك روز چوبت را به خطا به من زدي فرمود برو چوبت را بياور و قصاص بكن اين را من گفتم دليلش را هم گفتم كه اين حديث ضد قرآن است در اين حديث ولو در بورس است ولي از آن خانه‌هاي خشتي است كه معمار دوم كه مي‌آيد بايد خراب بكند رويش را نمي‌سازيم. در قرآن يك جا داريم كه غضب خدا خيلي برجسته است «تَكادُ السَّماواتُ يَتَفَطَّرْنَ مِنْهُ وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا»[18] نزديك است كه آسمان‌ها تكه تكه شود. فَطَرَ يعني پاره، افطار يعني روزه را بشكن نزديك است آسمان‌ها بشكافند «وَ تَنْشَقُّ الْأَرْضُ» زمين شقه شقه شود. «وَ تَخِرُّ الْجِبالُ هَدًّا» كوه تكه تكه بشود. مي‌گوييم چه خبره؟ چه خبر شده كه آسمان، زمين، كوه بشكافد. پشت سرش مي‌گويد: «أَنْ دَعَوْا لِلرَّحْمنِ وَلَدا»[19]  يعني خدا ولد (اولاد) دارد. يعني فكر كردند خدا جسم است اگر كسي بگويد خدا جسم است اين حرف به حدي مزخرف است كه اگر آسمان و زمين بشكافد جا دارد حالا يك چوپاني دارد مناجات مي‌كند و فكر مي‌كند كه خدا جسم است: كجاي سرت را شانه كنم چارقت سرت كنم و چي چي چي اين حرف‌ها را نزن چوپان هم ساكت شد خدا اينجا بايد چه كند بايد بگويد موسي آفرين بر تو به وظيفه‌ات عمل كردي جلوي خرافات را گرفتي حالا خداوند در آنجا دعوا مي‌كند بنده ما رانااميد نكن ما درون را بنگريم و حال را ني برون را بنگريم و قال را خوب اين حديث يعني تتو براي وصل كردن آمدي اين شعر است مثنوي گفته صد در صد ضد قرآن است. چرا؟ قرآن مي‌گويد «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّةُ الْبالِغَةُ فَلَوْ شاءَ لَهَداكُمْ أَجْمَعين‏»[20] حجت بالغه يعني اين: حجت خدا نبايد جاي دغدغه توش باشد اگر پيغمبر دستش خطا كرد چوب را زد يك نفر پاي منبر مي‌گويد خوب دستش خطا كرد ما از كجا بفهميم فكرش خطا نكرده از كجا بدونيم زبانش خطانكرده شك مي‌كنيم در حجت، حجت ديگر بالغ نيست اگر يك لاستيك پنچر شد مسافرها به راننده مي‌گويند باقي لاستيك‌ها سالم است اگر دكتر يك قرص اشتباه داد به شما ديگر همش دغدغه داري بروي پهلويش، يك آمپول زن آمپول را بد زد دغدغه داري قرآن مي فرمايد حجت من نبايد دغدغه درش باشد دست پيغمبر خطا كرد يعني چه؟ اگر خطا در پيغمبر هست پس فكرش هم خطا كرده زبانش هم خطا كرده حجت خدا از بين مي‌رود.

قرآن مي‌فرمايد تمام اعضاي پيغمبر معصوم است چشم پيغمبر معصوم است «ما زاغَ الْبَصَرُ وَ ما طَغى‏»[21] زبانش معصوم است: «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏»[22] قلب پيغمبر معصوم است «ما كَذَبَ الْفُؤادُ ما رَأى»[23] پيغمبر عصمت صد در صدي و مطلقه است و لذا اطاعت مطلقه هم مي‌خواهد «أَطيعُوا الرَّسُولَ»[24] بدون قيد و شرط از همه گذشته خلاف حوزه علميه است: تمام مراجع مي‌گويند: رو به قبله نماز بخوان (اگر ما درون را بنگريم و حال را ) لازم نيست نماز بخوانيم اصلاً لازم نيست عربي بخوانيم هر كس به هر زباني نماز بخواند. ما درون را بگيرم.

ببينيد شعري كه ضد وحي، ضد قرآن، ضد عقل (حجت بالغه) ضد فقه، اين در بورس‌ترين حديث‌هايي است كه در منبر مي‌خوانيم اين آفت تبليغات ماست مبلغ بايد هرچه مي‌خواند به قرآن عرضه بكند پس بايد قبلاً قرآن را بلد باشيم تا بتوانيم به آن عرضه بكنيم نمي‌شود روي شعر، خواب، قصه، خدا به پيغمبر مي‌فرمايد اگر مي‌خواهي تبليغ بكني بايد محور سخنراني تو قرآن باشد «... لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ ما نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَ لَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُون»[25] تُبَيِّنَ ما نُزِّلَ خيلي از چيزهاي ما ضد نهج البلاغخ است خيلي چيزهاي ما مستحب هم نيست ولي به اندازه واجب برايش احترام قائليم ببينيد فقه، همانطور كه اصول دارد تفسير هم اصول دارد. تبليغ اصول دارد اصول قصه‌گويي چيست؟ اصول فقه گفتن چيست؟ مسأله مي‌خواهيم بگوييم با چه اصولي؟ اگر مسأله مي‌خواهيم بگوييم: 1. مسائل مورد نياز را بگوييم بعضي شكيات در رساله هست اما مورد نياز نيست. 2. اگر مي‌خواهيد مستحبات ياد بدهيد مستحب در مستحب ياد ندهيم بگوييم نماز شب 11 ركعت با يك قل هو الله است همين اندازه كافي است دفعه‌ اولش است نياز نيست بگوييم 40 تا مؤمن 300 العفو و... گيج مي‌شود مثل بچه‌اي كه سرما خورده و شما لحاف كرسي بيندازيش روش خفه مي‌شود در آموزش مستحب، مستحب در مستحب نگوييد اگر دو رقم وارد است روان‌ترش را بگوييد. «وَ لَقَدْ يَسَّرْنَا الْقُرْآنَ لِلذِّكْرِ»[26] قرآن مي‌فرمايد من قرآن را قبولش ندارم تا اينكه متذكر بشويد نماز آيات دو رقم مي‌شود: يك حمد و سوره و ركوع؛ حمد و سوره و ركوع؛ حمد و سوره و ركوع؛ و... يا نه يك قول هو الله را پنج قسمت كنيد و ... . دو رقم داريم چرا هر دو رقمش  را مي‌گويي خوب آني كه آسان است را بگو. چرا مي‌گوييم امحاكم الله اين ايراني است به خدا اميد دارد. چرا مي‌گويم در روند تكاملي تاريخ، چرا به حرفهايمان پيچ مي‌دهيم؟ ـ بسم الله الرحمن الرحيم و له الحمد بحث امشب ما اين است ـ چرا خطبه مي‌خوانيم؟ (حضرت امير كه خطبه مي‌خواند عرب بوده و مخاطبش هم عرب بوده فَطَرَ الْخَلَائِقَ بِقُدْرَتِهِ وَ نَشَرَ الرِّيَاحَ‏ بِرَحْمَتِهِ[27]). گاهي خطبه را هم لفتش مي‌دهيم الْعَبْدُ الْمُؤَيَّدُ وَ الرَّسُولُ‏ الْمُسَدَّدُ[28] يا خطبه نخوان يا لفتش نده مردم پا مي‌شوند، مي‌روند مردم امروز ساندویچ مي‌خورند يعني حوصله پختن ندارند اخيراً آب ميوه مي‌خورند يعني حوصله جويدن ندارند طلبه‌هاي ما آلان ورقه مكاسب را پلاستيك مي‌گذارند و در جيبشان مي‌گذارند حال ندارد مكاسب دستش بگيرد من پيدا نكردم يك نفر كه الغدير ديده باشد من پيدا نكردم كسي را در قم كه يك دور تفسير ديده باشد خود ما كه عاشق قرآن و حديث هستيم يك دور نهج البلاغه نديده‌ايم يك دور تفسير نديده‌ايم آن وقت امتي كه سالي يك دو بار عاشورا، محرمي مي‌آيد پاي منبر نمي‌شود كه لفتش داد ـ بسم الله الرحمن الرحيم و له الحمد بحث امروز اين است ـ مهر نماز بايد به اندازه يك درهم باشد درهم هم هماني است كه موقع انتخابات انگشت مي‌زني. همين و بس. ما چه جور مسأله مي‌گوييم مهر نماز به اندازه يك درهم است درهم، سه رقم داريم بصري، رقعي، كوفي، مرحوم سيد ابوالحسن، مرحوم بروجردي، مرحوم امام نظرش اين است و اما مراجع امروز هم، همه با هم اختلاف دارند. آخر اين مسأله است تو داري مي‌گويي مهر نماز به اندازه همين بند انگشت است. مردم تلويزيون را باز مي‌كنند اگر من در 2 دقيقه جذبش نكنم مي‌زنند كانال ديگري من 30 تا رقيب دارم بايد مواظب باشم و خودم هم رقيب همة شما آخوندها هستم مردمي كه من را در تلويزيون ديده‌اند اگر شما بهتر از من حرف نزنيد مي‌گويند آقا تلويزيون هست براي چه دليل بروم مسجد آقاي قرائتي درش حرف مي‌زند. شما بايد حرفت فني‌تر باشد خوشمزه‌تر باشد مختصرتر باشد بايد آن كمبودهاي كه بين من و شما است؛ يك چيزهايي كه من كمبود دارم، يك چيزهايي شما، با اخلاق جبران بشود من نمي‌توانم تفقد كنم.

تجربه تبليغي

چهار سال براي جوان‌هاي كاشان كلاش داشتم شاگردهاي سوپر دولوكس‌ها رفتند ديدن آيت‌الهي انصاري (ره) ايشان فين كاشان منبر مي‌رفتد جوان‌هاي ما از كاشان رفتند ديدندش و برگشتند گفتند: آقا آمد. آقا آمد: ترجمه لاتيش اين است كه آقاي قرائتي برو گم شو. آقا آمد معناش معلوم يعني چي. گفتم خوب بنده هم به ايشان ارادت دارم و ايشان را قبول دارم اما شما در يك ملاقات يك ربعي چي ديديد من چهار سال استاد شما هستم گفتند ما با ديدن ايشان دو سه كلمه كه صحبت كرد نگاه كرد به بيرون يك تأملي كرد و پا شد رفت بعد از لحظاتي آمد ادامه مذاكره خداحافظي كه كرديم پاشديم كه رفتيم ديديم اين كه رفته بيرون و برگشته ديده پشت در آفتاب است و آفتاب كاشان هم موقع تابستان داغ است يك گوني تر كرده و انداخته روي كفش ما كه آفتاب به كفش ما نتابه محسن قرائتي چهار سال تدريس كرد آيت الله شيخ انصاري دارابي يك گوني تر كرد. گوني تر كردن او ائدولوژي ما را برداشت و رفت امروز مشكل كامپيوتر و اينترنت نيست مشكل اين است كه يك آخوند خوب پيدا بكنم... .

تجربيات تبليغي

يك تاجري يك چك به من داد (پول يك خانه بود) گفت اين چك را ـ زمان شاه ـ يك خونه بخر براي كسي كه از درون بجوشه نه از دفتر تبليغات، اوقاف، سازمان تبليغات، و آنهاي كه اعزام دارند، به اينها نده. كدام طلبه خودش از درون جوشيد يعني پا شد در خانه همسايه‌ها را زد و به بچه‌ها گفت: آقا يك هندوانه، يك آجيلي و... بيايد خونه ما مهماني اگر ديدي يك كسي خود جوش بچه‌ها را به خونه‌اش دعوت كرد و بعد هم ادامه داد شما برايش يك خانه بخر چند سال اين چك پيش ما بود گفتم: آقا من كسي را پيدا نكردم چك را برگرداندم.

هنر شما به اين است كه از تو بجوشيد آن خانه‌اي چاهش آب دارد كه چاه خودش آب داشته باشد اگر چاه خشك باشد و با سطل آب بريزند توش. يك طرح بصيرتي دارندسپاه و ارتش كه اين سپاهي‌ها و ارتش‌ها را 100 تا 100 مي‌آورند اينجا گفتم با دو روز قم شما بصيرت پيدا نمي‌كند .

خدا بيامورزد حاج حسين آقا (اخوي آيت الله سعيدي همين امام جمعه قم) بهش گفتم من وقت ندارم در يك دقيقه 10 تا مطلب بگو گفت: يك دقيقه!‌ گفت: مي‌گويم: ‌مطلب، ‌مطلب، ‌مطلب، ... حالا شما هم با دو روز اردو بصيرت پيدا نمي‌كنيد اگر بخواهيد بصيرت پيدا بكنيد بايد يك قرارداد ببنديد كه تصميم بگيريد هر سال اين جلسه‌ها است.

برادرها برايتان بگويم تا با قرآ مأنوس نشويد مبلغ موفقي نخواهيد بود سطح 3، 4 اينها حسابش جدا است بايد خودتان قرآني باشيد يعني بايد هر جاي قرآن مثل استخاره باز كرديد دست‌تان به هر كلمه‌اي خورد بفهميد كه اين كلمه چه مي‌خواهد بگويد: «إِلاَّ مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً فَأُولئِكَ يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ وَ لا يُظْلَمُونَ شَيْئا»[29] يعني چه؟ يعني توبه فقط دعا و جمكران رفتن نيست توبه كردي بايد «آمَنَ» ايمان بياوري و عمل صالح انجام بدهي. در قرآن « تابَ » نداريم «تابوا» نداريم هر جا مي‌گويد «تابَ» مي‌گويد «تابُوا وَ أَصْلَحُوا» بايد خلاف‌كاري‌هايت را اصلاح كمي اگر كتمان كردي مي‌گويد «تابُوا وَ أَصْلَحُوا وَ بَيَّنُوا فَأُولئِكَ أَتُوبُ عَلَيْهِمْ وَ أَنَا التَّوَّابُ الرَّحيم»[30] كتمان كردي توبه كتمان اين است كه حرفي را كه كتمان كردي بيان كني. هر جا گفته تاب و تابوا پشت سرش شرايط گذاشته است.

يك بحث قرآني

ما دنبال چه مي‌گرديم! آنجاهايي هم كه ما براي يك برهه از زمان كج رفتيم براي اين بوده كه از قرآن غفلت شد چند سال مسؤلين ما تبليغ مي‌كردند كه تنظيم خانواده اولاد كمتر زندگي بهتر اين به خاطر اين بود كه به قرآن توجه نشد قرآن مي‌فرمايد: «إِذْ كُنْتُمْ قَليلاً فَكَثَّرَكُمْ وَ انْظُرُوا كَيْفَ كانَ عاقِبَةُ الْمُفْسِدين»[31] يادتان نرود كه آمار مسلمان‌ها كم بود منت گذاشت بر شما كه آمار شما را بالا برد پس «فَكَثَّرَكُمْ»  يعني كثرت جمعيت يك ارزش است كه خدا منت مي‌گذارد ما از اين آيه غافل شديم گفتيم كنترل نسل الآن جوان‌هاي ما جرأت داماد شدن ندارند براي اينكه از قرآن دور شده‌اند قرآن مي‌فرمايد:‌ «وَ أَنْكِحُوا الْأَيامى‏ مِنْكُمْ وَ الصَّالِحينَ مِنْ عِبادِكُمْ وَ إِمائِكُمْ إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَليم»[32] نمي‌گويد سوف بلكه مي‌فرمايد فوري خداوند مي‌فرمايد نترسيد وضع ماليتان يكجا خوب مي‌شود. مردم مكه چود در مكه بت توي كعبه بود كافرها براي بت مي‌آمدند و مسلمان‌ها براي اسلام بازار مكه داغ بود چون هم موحد داشت و هم مشرك آيه ناز شد «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا إِنَّمَا الْمُشْرِكُونَ نَجَسٌ فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ بَعْدَ عامِهِمْ هذا وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ حَكيم»[33] مشرك‌ها نجس هستند فلذا «فَلا يَقْرَبُوا الْمَسْجِدَ الْحَرامَ» حق ندارند بيايند يك مرتبه بازار مكه دلش تو رفته گفت ما 50 درصد مشتريهايمان بت پرست‌ها هستند «وَ إِنْ خِفْتُمْ عَيْلَةً» اگر از اين كه بازارتان شكست خورد نگران شديد مشتري هم كم شد «فَسَوْفَ يُغْنيكُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ إِنْ شاءَ إِنَّ اللَّهَ عَليمٌ حَكيم» اينجا مي‌فرمايد: «فَسَوْفَ» يك مدت تأمل كنيد در آينده خوب مي‌شود يعني در آينده به‌گونه‌اي مي‌شود كه نيازي به اين‌گونه مشتري نداريد اما راجب دامادها نمي‌گويد «سوف» بلكه گفته «إِنْ يَكُونُوا فُقَراءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ» يعني به تجار مي‌گويد «فَسَوْفَ»  به داماد‌هاي بي‌پول نمي‌گويد «فَسَوْفَ»

در تبليغ گاهي وقت‌ها كلمات زشت است ولي بايد آدم پوستش را عوض بكند و بگويد.

تجربه تبليغي

سميناري بود با 300 يا 400 تا پزشك، دكتر. مدير كل ما را دعوت كرد در راه كه داشتيم مي‌رفتيم گفت آقاي قرائتي اين‌ها همه دكتر هستند عملي حرف بزن گفتم: من قرائتي هستم من هميني است كه هستم آدم نمي‌آيد به نانوايي تافتوني بگويد كه نون سنگك بدهيد اين تنورش تافتون مي‌زند سنگك مي‌خواهي بايد بري به سراغ سنگكي بعد گفتم: حرفهاي غير علمي چيست؟ گفت: تو خيلي روان حرف مي‌زندي گاهي وقت‌ها آداب دستشويي را مي‌گويي گاهي وقتها... اينجا مي‌روي اين حرف‌ها را نزدن اين‌ها همه دكتر هستند گفتم حالا كه گفتي همين را مي‌گويم. آقا بنده را بغل كرد و بوسه زد كه آقار من خواهش مي‌كنم مدير كلم من مسؤل شدم كه شما را دعوت كنم ولي در شأن شما نيست دكترها مي‌گويند در شأن ما نيست... . من تو قالب نمي‌روم قالب من قرآن و روايت است و از خيلي چيزها كه بزرگان مي‌گويند من اين‌ها را قبول ندارم از جمله اين محرابها نهج البلاغه مي‌فرمايد: نبايد محراب باشد. حضرت وقتي داشت نماز مي‌خواند پرده گل داشت حضرت فرمود: پرده را برداريد (پارچه گلي داشته) پيغمبر نپذيرفت شما به چه دليل جلوي آيت ا... العظمي سنگ مرمر، كاشي‌كاري درست مي‌كني.

با مناره مخالفم. پيغمبر(ص) به بلال فرمود: برو روي ديوار اذان بگو روي ديوار كه يك و نيم متر بود اندازه قد يك انسان مناره چند ده متري نداريم كه مي‌رود كه بالا و خيلي چيزهاي ديگر مانند تواشيح (تواشيح كجاي دين است) اين خط كوفي كه عربيها را مي‌نويسند يك خط جني است كه نمي‌شود بخوني مي‌گويم چيه اين؟ مي‌گويند خط ميخي، كوفي، ... احياء شده است. ما نه شرقي هستيم و نه غربي نه قرآني گيجيم گاه به اسم ميراث فرهنگي .... . ميراث فرهنگي اگر علامت تمدن است بگذار باشد اگر علامت حماقت است ما نمي‌خواهيم حضرت رفت خانة كسي فرمود: خانه‌ايت خيلي تنگ است گفت: خانة پدري است نمي‌خواهم از دست بدهم حضرت فرمود: پدرت اگر احمق بود تو هم مي‌خواهي احمق باشي.

رفتم توي مجلس ديدم بله سالن پر از دكتر گفتم آقايون دكتر خوب چه كسي است به نظر شما دكتر خوب دكتري است كه اگر به كليه نسخه مي‌دهد قلبش آسيب ببيند، اگر براي قلبش نسخه مي‌دهد اعصابش براي چشم، گوشش براي گوش حلقش... اگر يك جا را خوب بكند و يك جا را خراب كه اين دكتر خوب نيست دكتر خوب آني است كه وقتي نسخه مي‌نويسد كل بدن را در نظر بگيرد قبول كردند گفتم دكتر خوب خود پيغمبر است كه براي هر چيزي كه مي‌خواهد نسخه بدهد كل هستي را در نظر مي‌گيرد حتي براي يك مسأله ساده و جزئي و پست.

ادرار هم پست است هم جزئي است و هم ساده در اسلام براي ادرار كه مي‌خواهد نسخه بدهد مي‌گويد رو به خورشيد نباشد زمين سفت نباشد، سوراخ مورچه نباشد، پاي درخت ميوه، كوچه بن بست، ايستاده، رو به قبله، پشت به قبله، رو به انسان نباشد ابر و باد مه خورشيد در كارند تا ايشان بشيند و ادرار بكند اين را مي‌گويند دكتر خوب كه حتي وقتي براي ادرار مي‌خواهد نسخه بدهد خورشيد و ماه، ... همه اينها را در نظر مي‌گيرد براي ادرار اين را مي‌گويند دكتر خوب بعد بحث را عوض كردم. در راه برگشت هم به اين آقاي مدير كل گفتم ديدي آخر از ادرار گفتم. كفت: آخر يك جوري گفتي كه اين‌ها نفهميدند. همين را اگر به اين صورت مي‌گفتم: بسم الله الرحمن الرحيم جناب آقايان پزشك بحث امشب ما راجب آداب ادرار است پا مي‌شدند و مي‌رفتند چگونه بايد بگوييم كه بنشينند و گوش بدهند.

يك با روايات كفن را مي‌خواستم بگويم اين هم تجربه تبليغي است.

بگويم مردم ايران بحث امشب ما كفن است اصلاً فوري خاموش مي‌كنند نگويم قرآن مي‌گويد آخوند ترسو حق منبر ندارد «الَّذينَ يُبَلِّغُونَ رِسالاتِ اللَّهِ وَ يَخْشَوْنَهُ وَ لا يَخْشَوْنَ أَحَداً إِلاَّ اللَّهَ وَ كَفى‏ بِاللَّهِ حَسيبا»[34] پشت سر « يُبَلِّغُونَ»  «وَ لا يَخْشَوْنَ» است يعني مبلغ بايد شجا باشد. شهامت داشته باشد نترسد گفتم چه كنم قبل از انقلاب در يك استاني بوديم سالها قبل از انقلاب بحث انقلاب پيش آمد گفتم ببينيد آخوندي مي‌تواند انقلابي باشد كه خودش گير خودش نباشد ما عادت داريم كه شهامتي كه پاشيم برويم دستشويي نداريم نيم ساعت چهل دقيقه ادرارش را نگه مي‌دارد خوب اين آقا كه نمي‌تواند ادرار كنه مي‌تواند جامعه براندازد. توي ادرارش مانده تا اين را گفتم همه پاشدند بيست نفر نگه داشتند بعد سه نفر ... خيلي شب خوشمزه‌اي  بود. كه عجب آخوند نبود صريح باشد بلد نيستيم خيلي راحت مي‌گويد بلد نيستم، اين شجاع است. سر نماز يادش مي‌آيد وضو ندارد يا نداشتم قصد فرادا بكند نترسد.

برگرديم سراغ تجربه تبليغي كفن: گفتم: بگويم تلويزيون را خاموش مي‌كنند نگويم چرا نمي‌گويي مي‌ترسي گفتم حالا چرا كفن بگويي يك خورده تيتر را عوض كن گفتم بسم الله الرحمن الرحيم بحث امشب ما بحثي است كه قبل از توليد و قبل از مرگ به آن نياز داريم و آن بحث لباس است در قرآن سه تا لياس داريم لباس اجتماعي «هُنَّ لِباسٌ لَكُمْ وَ أَنْتُمْ لِباسٌ لَهُنَّ»[35]  يك لباس تقوا داريم «...وَ لِباسُ التَّقْوى‏ ذلِكَ خَيْرٌ ذلِكَ مِنْ آياتِ اللَّهِ لَعَلَّهُمْ يَذَّكَّرُون»[36] يك لباس ديگر داريم «وَ ثِيابَكَ فَطَهِّر»[37] در اسلام و قرآن براي لباس خيلي آيه داريم رنگ لباس شاد باشد به غير از ايام محرم رنگ لباس شاد باشد.

به چه دليل مردم مي‌خواهد گوش بدهد يك ساعت بايد سياه ببيند به چه دليل؟ چادر سياه هم براي خيابان خوب است خانم‌هايي كه سخنراني مي‌كنند همه جلسه كه خانم هستند مرد كه نيست با لباس شاد صحبت بكنند نه شادي كه زرق و برق داشته باشد و حواس را پرت بكند، شاد طبيعي قرآن مي‌گويد «... لَوْنُها تَسُرُّ النَّاظِرين»[38] يعني رنگ در او اثر دارد. 2. جنس لباس پنبه، پشم، كتان، لباس شهرت البته لباس شهرت نمونه است. ريش شهرت هم گناه است چون وقتي مي‌گويند لباس شهرت حرام است يعني چه؟ يعني اين پنبه گناه كرده! هر چيزي كه شما را از بقيه جدا بكند (از عرف خارج بكند) همسرداري شما «... وَ عاشِرُوهُنَّ بِالْمَعْرُوفِ ...»[39]. مثل بقيه مردم زندگي كنيد. حجاب شما، بستني خوردن شما، خنده، گريه، گردش شما عادي باشد.

آخوند خوب

آخوند خوب آخوندي است كه دخترش بزرگ شد زن آخوند بشود اگر دختر آخوند زن آخوند نشد يا زن آخوند من دخترم را به طلبه نمي‌دهم يعني اينكه آخوند شكست خورده است. بايد جوري زندگي بكنيد كه پسرتان و دخترتان هم طلبه بشود يعني عرفي باشد، عقده‌اي نشود كه بگويد چه خاكي به سرم شد كه زن ايشان شدم.

داشتم لباس را مي‌گفتم رنگ لباس ، جنس لباس، وصله كردن لباس، اسراف لباس، لباس دادن به برهنه‌هاي و ... خيلي عناوين لباس. ـ امروز هم كه كامپيوتر است؛ شما بحث لباس را بريد اوقاف بگيريد و مجموعه آثار من را داشته باشيد (قفل هم ندارد هر كس مي‌خواهد تكثير بكند) چند هزار تا سخنراني دارد بريزيد در كامپيوتر هر موقع كه لازم شد هر بحث را مي‌آوريد، مي‌بينيد و از خودتان هم چيزهايي رويش مي‌گذاريد. يك دايرة المعارف است. اين بحث‌هايي است كه بيان شده و گرفته و نيازي به تجربه كردن ندارد راهي است كه طي شده است.

مردم ايران اين بحث لباس‌ها را گفتيم سه دقيقه هم مي‌خواهم آخرين لباس را بگويم آخرين لباس، لباس كفن است. روايات كفن را گفتم چند ميليون گوش دادند همين روايات كفن را كه در آخر جلسه گفتم و ميليون‌ها نفر گوش دادند اگر اول بحث مي‌گفتم بحث امشب كفن خاموش مي‌كردند. ـ آيه صيام كي نازل شد سال دوم هجرت يعني پيغمبر (ص) 13 سال مكه بود آنجا نبود بعد كه هجرت كرد 2 سال هم كه گذشت در سال 15 بعثت تازه آيه صيام «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا كُتِبَ عَلَيْكُمُ الصِّيامُ كَما كُتِبَ عَلَى الَّذينَ مِنْ قَبْلِكُمْ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُون»[40] جهاد هم همين‌طور است، خمس، زكات، هم 15 سال بعد از بعثت نازل شد. چرا كه پول دادن و جان دادن سخت است. چيزهاي سخت را روزهاي اول نمي‌گويد. انتخاب كنيد اگر طلبه رفت منبر گفت «مَنْ‏ فَطَّرَ مُؤْمِناً ....» [41]  بسم الله الرحمن الرحيم هر كس يك مؤمني را افطار بكند پاي منبري‌ها مي‌گويند شيخ دارد سي شب خودش را جور مي‌كند اين را بگذاريد دهه سوم رمضان بگو آقايات ماه رمضان دو سومش تمام شد من هم چند شب قول دادم براي افطار پس براي خودم نمي‌گويم ولي هر كه افطاري نداده دو سه شب آخر افطاري بدهد. كه نگويند براي خودش مي‌گويد. اينها مهم است چه برهه‌اي چه زماني.

دعا مي‌فرمايد «وَ بِالْأَسْحارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ»[42] يعني دعا زمان دارد ساعات آخر دعا مستجاب مي‌شود «هُنالِكَ دَعا زَكَرِيَّا رَبَّهُ قالَ رَبِّ هَبْ لي‏ مِنْ لَدُنْكَ ذُرِّيَّةً طَيِّبَةً إِنَّكَ سَميعُ الدُّعاء»[43] اينجا بود كه حضرت زكريا دعا برايش مستجاب شد.

گاهي وقت‌ها تيتر را بايد عوض كرد، عنوان را عوض كرد يكي از شيوه‌هاي تبليغ اين است كه پاداش‌ها و كيفرهايي كه طبع مردم پس مي‌زنند نگوييد.

ما رفتيم مسجد نماز بخوانيم پيش نماز گفت يك چيز مهمي برايتان بگويم هر كس مثلاً (او چيز ديگر گفت من مَثَل را عوض مي‌كنم) يك سال «عَمَّ يَتَساءَلُونَ»[44] بخواند مي‌رود مكه. نگوييد اين را ممكن است ده سال بخواند و «وشنوه» هم نرود. مقدرات خدا كه با قرآن عوض نمي‌شود اين طور بگوييد سوره «عَمَّ يَتَساءَلُونَ» مي‌تواند در رفتن مكهِ شما مؤثر باشد به شرطي كه قضا و قدر حتمي جلويش نباشد. هر كه 7 تا كشمش سياه بخورد هوشش زياد مي‌شود و كسي پا بشود بگويد روز ي نيم كيلو مي‌خورم ... نگوييد اين‌ها را.

يك مثال بزنم بنده پاي تلويزيون نشسته‌ام دارم نگاه مي‌كنم مي‌بينم بوش رييس جمهور سابق آمريكا در تلويزيون عراق خبر نگار عراق كفش را پرت كرد  من مي‌گويم احسنت همه دنيا مي‌گويند احسنت مي‌گويم ببين اين لنگه كفش كه ايشان پرت كرد به كل تبليغات عمر ما مي‌ارزد گفتم اين را. درست هم گفتم. اما اين قانون نيست كه شما بگوييد توجه، توجه هر كس به دشمن خود لنگه مفش پرت بكند انگار كه چهل سال تبليغ كرده او در يك شرايط خاص است بوش توي عراق، خبرنگار عراق جلوي تمام دوربين‌هاي دنيا اون حسابش فرق مي‌كند.

حرفتان مبنا داشته باشد اين‌هايي كه پاي منبر خوب تربيت شده‌اند يك خورده عميق بايد تربيت شوند يك عمري دارد مي‌گويد الهي آمين. مي‌گويم: آمين‌ات چيست؟ مي‌گويد: نمي‌دانم! چند سال هم هست مي‌آيد مسجد 30 سال يعني 30 سال آمين گفته، نفهميده چيست. «السَّلَامُ‏ عَلَيْنَا وَ عَلَى‏ عِبَادِ اللَّهِ الصَّالِحِين‏» صالحين كيانند؟ نمي‌دانم! به كي سلام مي‌كني؟ نمي‌دانم! يك عمر سلام مي‌كنيم، آخر نمي‌دانيم كيست؟

قرآن عباد الله الصالحين را چند گروه گفته:

1. «أَنَّ الْأَرْضَ يَرِثُها عِبادِيَ الصَّالِحُون‏»[45] در نماز ما به آيندة تاريخ گره خورده‌ايم.

2. پدر زني كه به داماد گير ندهد. چطور؟ حضرت شعيب به موسي گفت دختر به تو مي‌دهم «وَ ما أُريدُ أَنْ أَشُقَّ عَلَيْكَ»[46] نمي‌خواهم به مشقت بيافتي. يعني آدم صالح به داماد گير نمي‌دهد.

3. راهپيمايي 22 بهمن! بلي. چون قرآن در آيه 120 سوره توبه دارد كه مي‌گويد هر كاري كه «يَغيظُ الْكُفَّارَ»[47] (كفار غضب كند) «كُتِبَ لَهُمْ بِهِ عَمَلٌ صالِحٌ إِنَّ اللَّهَ لا يُضيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنينَ»[48] قدم برنمي‌دارد دسته جمعي (مانور، راهپيمايي و...) دسته جمعي كه يغيظ كفار بشود اين برايش عمل صالح نوشته مي‌شود راهپيمايي 22 بهمن امريكا را مي‌سوزاند راهپيمايي روز قدس اسرائيل را مي‌سوزاند اين موشك‌ها تمام ابتكارات و اختراعات كه ايران مي‌كند چون امريكا مي‌سوزد هسته‌اي امريكا را مي‌سوزاند. اگر كاري كرديد يغيظ كفار؛ كفار به غيظ آمدند عمل صالح نوشته مي‌شود براي شما السلام علينا و علي هر حركت سياسي و اجتماعي و اقتصادي و هر حركتي كه يغيظ كفار باشد.

ما بايد يك مقدار خودمان مطالعه بكنيم، يك مقدار فشرده حرف بزنيم، يك مقدار سليقه خرج بدهيم.

هر جايي (دفتر تبليغات اسلامي، سازمان تبليغات اسلامي، اوقاف و...) كه مبلغ اعزام مي‌كند اولاً بايد منبر مبلغي راكه دارد مي‌فرستد خودش بشنود تا بدان من كه دارم اين مبلغ را مي‌فرستم چه سطحي دارد كه دارم به مهمان‌ها (مردم) مي‌دهم.

خيلي از حديث‌ها را ما حق نداريم بخوانيم. حديث‌ها به مانند شكر هستند. شما حق نداري شكر را بدهي به دست هر فردي، بايد شربت بشود. خيلي از حديث‌ها را بايد دقت كنيم كه با چه بياني بگوييم كه بپذيرند.

حرف اول و آخر

حرف اول و آخر بنده اين است اگر مي‌خواهيد موفق باشيد قرآن و روايات، آن هم روايات معتبر نذر كنيد؛ كه اگر يك آيه را نديدید نخوابيد.

مي‌خواهيد بخوابيد ـ مي‌بينيد كفايه خواندي رسائل خواني با قرآن آشنا نشدي ـ يك تفسيري دم دست باشد تفسير يك آيه را ببين بعد بخواب.

والسلام

-----------------------------------------------------------------

پی نوشت :

[1]. على بن الحسين، امام چهارم عليه السلام، الصحيفة السجادية، ص98، قم، چاپ: اول، 1376ش.

[2]. فصلت، آيه 33..

[3]. أعراف، آيه 176.

[4]. جمعه، آيه 5.

[5]. بقره، آيه 74.

[6]. اعراف، آيه 179.

[7]. زمر، آيه 18.

[8] عياشى، محمد بن مسعود، تفسير العيّاشي ج‏1، ص282، تهران، چاپ: اول، 1380 ق.

[9] ابن نما حلى، جعفر بن محمد، مثير الأحزان، ص 98، ايران ؛ قم، چاپ: سوم، 1406 ق.

[10]. بقره، آيه 127.

[11]. نساء، آيه 9.

[12]. أحزاب، آيه 70.

[13]. نساء، آيه 63.

[14]. إسراء، آيه 23.

[15]. طه، آيه 44.

[16]. نحل، آيه 125.

[17]. بقرة، آيه 83.

[18]. مريم، آيه 90.

[19]. مريم، آيه 91.

[20]. أنعام، آيه 149.  

[21]. نجم، آيه 17.

[22]. نجم، آيه 3.

[23]. نجم، آيه 11.

[24]. مائده، آيه 92.

[25]. نحل، آيه 44.

[26]. قمر، آيه 40.

[27] . نهج البلاغة (للصبحي صالح)، ص 39.

[28]. بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج‏16، ص 105.

[29] . مريم، آيه 60.

[30]. بقره، آيه 160.

[31]. اعراف، آيه 86.

[32]. نور، آيه 32.

[33]. التوبة، آيه 28.

[34]. أحزاب، آيه 39.

[35]. بقره، آيه 187.

[36]. اعراف، آيه 26.

[37]. مدثر، آيه 4.

[38]. بقرة، آيه 69.

[39]. نساء، آيه 19.

[40]. بقرة، آيه 183.

[41]. برقى، احمد بن محمد بن خالد، المحاسن، ج‏2، ص396.

[42]. كلينى، محمد بن يعقوب‏، الكافي (ط - الإسلامية)، ج‏3، ص 321.

[43]. آل‏عمران، آيه 38.

[44]. نبأ، آيه 1.

[45]. أنبياء، آيه 105.

[46]. قصص، آيه 27.

[47]. توبه، آيه 120.

[48]. توبه، آيه 120.

افزودن دیدگاه جدید

متن ساده

  • تگ‌های HTML مجاز نیستند.
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • آدرس های صفحه وب و آدرس های ایمیل به طور خودکار به پیوند تبدیل می شوند.